محل تبلیغات شما



حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی

وقتی که مانده ای نگرانی که مانده‌ ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی

عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آن چه هستی است نه آنی که نیستی

با عشق هر کجا بروی حی و حاضری
در بند این خیال نمانی که نیستی

تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی

من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟

غلامرضا طریقی


وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود

مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود

 

هرکجا هُدهُد دانا برَوَد کُنج قفس

جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود

 

سرزمینی که درآن قحط شود آزادی

گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود

 

باغبانی که به نجار دهد باغش را

فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود

 

ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش

وای از آن لحظه که هنگامه ی طوفان بشوَد

 

  سید مقتدا هاشمی 


دلم را برده از من عطر امواج صدای تو
کدامين جاده ره دارد به درگاه سرای تو

به بوی مھربانی ھا اگر يک دم مرا خوانی
دلی از جنس گلھای سحر دارم برای تو

بريزم اشک بر راھت چو باران سحر گاھان
بگردم دور دورتو بخوانم در ھوای تو

به شوق جستجويت از تمام جنگل و صحرا
بگيرم فرصتی، شايد بيابم جای پای تو

عجب پيچيده ای در تار و پود لحظه ھای من

چی می شد من اگر بودم شريک لحظه ھای تو؟ 


صنم عنبرین»


بی وفایــی پیش چشم این اهالی خوب نیست
التماست می کنم این بی خیالی خوب نیست

خنده های رفتنت در کوچـــه ها ویــران گرند
گریه های ماندنم در این حوالی خوب نیست

مادرم می گفت:شاید یک غروبی آمدی
انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست

بی تو مشغــول تمـــام ِ خاطرات رفته ام
ای تمام هستی ام خوداشتغالی خوب نیست

کـــــوزه ای هستم کـــه با درد ترک خو کرده ام
جابه جایی های این ظرف سفالی خوب نیست

چون رمیدن های آهـــو نازهایت جالب است
دشت چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست

بعد از این حال من و این کوچــه و این باغ گل
از نبودت مثل این گلهای قالی خوب نیست

 

ابوالقاسم خورشیدی

 


راز شاعر شدنم.

راز شاعر شدنم عشق غزل خیز تو بود

کاسه صبر دلم یکسره لبریز تو بود

طبع بی حوصله‌ی بی کس و کارم انگار

از ازل منتظر روی دل‌انگیز تو بود

آمدی کن فی شد همه هستی من

گوش جانم هم از آن روز فقط تیز تو بود

این همه غم که دراشعار ترم می بینی

همه بعد از سفر تلخ و غم انگیز تو بود

ای که دریای غزل در نفس تو جاریست

شعر من قافیه در قافیه ناچیز تو بود

م.نادری

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها